بسم الله الرحمن الرحیم!


در مقام حرف بر لب مهر خاموشی زدن

 تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردن است
 صائب تبریزی


هر ملتی هر جامعه و کشوری افرادی را بعنوان قهرمان ملی و نماد یا الگوی مطلوب و قابل احترام برای خود دارد مثل "گاندی" برای هند، "سیمون بلیوار" و "چه گوارا" برای ملتهای امریکای لاتین، "نلسون ماندلا" برای افریقا یا ناپلئون و.... اما همیشه عده ای هم هستند که به دلایلی مثل تضاد منافع به مقابله و مخالفت با این نمادها و الگوها و این مردان و زنان شجاع و متفاوت، برمی خیزند!
چندی پیش در روز 16 آذر عده ای دانشجو و غیر دانشجو که مدتی است از این روزهای خاص که بخودی خود مجوز راهپیمایی و خودنمایی را به ایشان می دهد بهانه و زمینه مناسب را برای فرصتطلبان ایجاد کردند تا غیرت ملت را تست کنند!!! مشابه امتحانی که دنیای استکبار چند سال قبل با استفاده از دانمارک و درمورد پیامبر اسلام (ص) کرد !
مساله من نفس اهانت به امام نیست!  مگر می‌شود عظمتی بی نظیر و اقیانوسی بی پایان و باشکوه به پوزه سگ‌های صهیونیسم خدشه دار و ناپاک شود! همه ما می دانیم که هیچ ایرانی دلسوز وطن و اسلام امکان ندارد به کسی که تمام عمر کلامی جز برای خدا نگفته و قدمی به غیر از در راه او برنداشته و همه تلاش او استقلال و آزادی ملتهای مستضعف بوده، اهانت کند و این نوع رفتارها جز از وطن فروشانی که نه ایرانی اند و نه هیچ دین و مذهبی دارند سرنمی زند! اما مساله این است، تا کی باید بشریت منتظر حکومت الهی بر زمین باشد؟ این وعده خداست ! بگذارید ساده بگویم در طول تاریخ بارها و بارها امکان حکومت صالحان بوجود آمد ولی هر بار فرد یا افرادی به خاطر منافع شخصی یا گروهی و در واقع نگاهی غیر الهی و دیدی مقطعی، باعث انحراف آن شدند؛ اما از آنجا که نگاه الهی به جامعه بشری، یک دید کلی و یک روند تکاملی است و نه به هدف رسیدن با زور، این امر همچنان در نبرد خیر و شر دست به دست شده است، تا بتدریج جامعه به بلوغ لازم برسد و حکومت عدل الهی را به بازیچه های نفسانی نفروشند. هر ملتی و با نگاهی دقیق‌تر هر فردی وظیفه دارد تا برای رسیدن به این بلوغ اجتماعی و این تکامل تلاش کند .
ما از پس هزاران سال انواع حکومت‌ها از نوع قبیله‌ای تا خان و شاه بازی و حتی دیکتاتوریِ کمونیستی و امپریالیستی و قلدری از نوع دمکراتیک و جمهوری، امروز رسیده ایم به حکومت ولایی که در حقیقت همان چیزی بود که هر پیامبری از زمان مبعوث شدن، به امر خدا، در پی آن بود و شاهد آن هم حکومت سلیمان نبی (ع) و حضرت رسول (ص) و جانشین بر حقش علی (ع) و انشا الله در آینده نزدیک حضرت ولی عصر (عج) !
در کشور ما هم مثل هر کشور مردمی دیگر، کارها و قوانین با چرخش و گردش بین قوا و نهادها و سازمانهای مختلف که البته لازمه و نتیجه تفکیک قوا است انجام می شود. مقام ولایت نیز در بالاترین سطح هماهنگی و سیاستگزاریهای اصولی که خط سیر کلی کشور را در طی سالها تعیین و تبیین می کند، قرار دارد، که این امر نیز پایه های دینی و طبیعتا عقلی و منطقی دارد و در ادامه ولایت پیامبر و امامان معصوم است!
نظام  ولایی مثل کشور ما به آسانی دچار انحراف از راه خدا نمی‌شود زیرا تا وقتی مردم متدین باشند و دین و علمای دین را بخواهند مجلس خبرگانی را انتخاب می‌کنند که از بین مراجع تقلید و مردان دین شناس مناسب‌ترین را برگزیند! و تا اینجا همه چیز بر مبنای دینی دارد و بقیه ساختارهای نظام هم به رای و نظر مردم و تنفیذ و تفویض مسقیم و غیر مستقیم عالم شجاع و متقی و مدبری است که از سوی خدا بواسطه ولایت پیامبر (ص) و معصومین (ع) منصوب است!
هر نوع حکومتی غیر از حکومت الهی به راحتی به دام فساد و استبداد می‌افتد چه مشروطه سلطنتی مثل انگلستان و چه جمهوری فدرالی مثل آمریکا زیرا دلیل فساد دوری از اصل و مبدا آفرینش و غفلت از معاد و سرانجام است و ساختارهای پیچیده حکومتی نهایتا بازی های سیاسی را پیچیده‌تر می‌کند مگر نه اینکه رؤسای جمهور آمریکا مترسکهایی هستند که انعکاس رفتار فرعونی حاکمان پشت پرده اند و با سرنوشت مردم خود و دیگر کشورها بازی می‌کنند ؟! اما در نظام ولایتی حکومتی فاسد است که اکثریت مردمش ظالم و ستمکارند و در حقیقت اگر مردم خبرگان را به درستی انتخاب نکنند در جایگاه رهبری فردی جز ولی خواهد نشست و اینجاست که باید گفت واقعا مردم خود بر سرنوشتشان حکومت می‌کنند زیرا آن روز روزی است که دینشان دینی تحریف شده و ظاهری است و چیزی از آن باقی نمانده و این اتفاقی است که با هر نوع دیگری از حکومت هم خواهد افتاد! (ذکر شد!)
اما حرف مهمتر، بشر در طول تاریخ مقاطع مهم و تاثیرگذار زیادی را پشت سر گذاشته مثل زمان ظهور اسلام. در آن زمان که امپراطوریهای بزرگ جهان به ملتها ستم می کردند و بی کفایتی باعث ضعف و جدایی آنها از ملتها شده بود و دیگر شاهان و حاکمان خدا را بنده نبودند اسلام با تعالیم الهی در شبه جزیره به قدرت رسید ولی متاسفانه پس از رحلت پیامبر (ص) انحراف آغاز شد و بتدریج کیفیت اسلام صادره به دیگر سرزمینها پایین آمد و اگر هوشمندی و وجود الهی امام علی (ع) نبود انحراف به تفرقه عمیق و از هم پاشیدگی اسلام در همان سالهای نخست می انجامید ولی اگر در آن زمان کمی دقیقتر و باتقواتر رفتار می کردند و همانطور که خود پیامبر (ص) به امر خدا در غدیر فرمود عمل می کردند نحوه شکست حکومتهای ظلم و جور و صدور اسلام ناب فرق می کرد قطعا بعضی خشونتها و بی نقوایی ها و در نتیجه رنجشها بوجود نمی آمد و زمینه حکومتهای خلیفه ای ایجاد نمی شد!
حال امروز دوباره به یک نقطه گذار و پیچ تاریخ رسیده ایم! امروز اسلام، این هدیه الهی که خداوند در روز غدیر آن را کامل کرده و در اختیار بشر گذاشت تا اگر می خواهد به سعادت برسد، به آن چنگ زند، بار دیگر توسط یکی از صالحان به بشر هدیه شد! آری! آزادی که امام خمینی (ره) و یارنش به ملتهای در بند ارائه کردند برخلاف نظر بعضی آقایان دستاورد جامعه مدنی و بخصوص دانش غرب نبود! بلکه آزادی و شعور عمیق نهفته در تعالیم اصیل و حقیقی اسلام بود؛ اسلام منهای عرب و عجم !
 اگر در ابتدا به دلیل نبود بصیرت کافی اسلام منحرف نمی شد بشر مجبور نبود قرنها با چراغ بدنبال صراط مستقیم و راهی برای بهتر زندگی کردن بگردد و با آزمون و خطا هر کس بقول مولانا بخشی از حقیقت را در تاریکی بیابد و در آخر به شکلی ناموزون و هیولایی برسد و نامش را پیشرفت، دموکراسی، جامعه مدنی و مدرن بگذارد و مثلا سازمانهای بین المللی و قانونمند اما با قوانین ناقص بسازد و دست آخر در ادای ابتدایی ترین حقوق مادی، چه رسد به معنوی و الهی خویش، عاجز و درمانده شود.
بعضی فکر می کنند که امام یک رهبر انقلابی و یک مبارز سیاسی بود مثل سیمون بولیوار و ماندلا و... که میخواست آزادی و برابری آنگونه که در غرب مطرح است فقط با ظاهر و قالب دینی ارائه کند و نهایتا ثابت کند که دین با مردم سالاری منافاتی ندارد! اما ، "چون که صد آمد نود هم پیش ماست!" راه امام جمهوری اسلامی ایران است نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش! همه چیز بیشتر از آنچه جوامع به اصطلاح پیشرفته مدعی آنند در اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام منهای خرافات و تعصبات پوشالی، وجود دارد و امام نه بعنوان یک شبه روشنفکر وامدار مکاتب غرب و شرق بلکه با تعالیم غدیر و کربلا و بعنوان پر افتخار روحانی شیعه و فرزند رسول الله قیام کرد و بر سر شاه و اسرائیل و آمریکا، از همان اول، فریاد کشید! چون آنان را مخالف اصل دین می دید نه فقط مزاحم آزادی بیان و ... باز تکرار می کنم برخی نهایت فکرشان "نود" است اما امام برای "صد" قیام کرد برای برپایی حکومتی با هویت اسلامی نه با پوسته اسلام!
 امام اصل را حفظ حکومت اسلامی میدانست زیرا در نبود حکومت اسلامی هر فسادی به وجود می آید و امید برای از بین بردن ظلم به حداقل میرسد. حفظ حکومت دینی بدون ولایت محال است؛ چون در حکومت بی ولایت نهایتا می توان به مسلمان بودن دولت مردان و روسای قوا و برخلاف قرآن و اسلام نبودن قوانین، تاکید کرد. که آن نیز با هزار اعمال سلیقه و تغییر سیاست می تواند در طول سالها دستخوش تغییر شود مثل بسیاری از کشورها که تغییر رئیس جمهورشان چرخشهای بعضا صد و هشتاد درجه ای در سیاست‌هایشان ایجاد کرد که نمونه های آن ترکیه ، برزیل و ونزوئلا است. اما نظامی که رهبری دینی دارد با بازیهای رنگی و شعارهای انتخاباتی و تهییج گروها و احزاب از محور الهی خارج نمی شود
و حرف آخر اینکه آنانی که به امام لبیک گفتند مردمی بودند که درون مایه عاشورایی قیام امام را با قلب خویش دریافتند. آن روستاییان ساده ای که از دنیا چشمی به آسمان و پیشانی بر خاک داشتند. و آن کارگرانی که با چهره های آفتاب سوخته و دستان ضمخت با اوبیعت کردندو هر کسی از هر قشری که در دل غم دین داشت به صف یاران او پیوست. هرچند عده ای فرصت طلب نیز بودند که وقتی احتمال پیروزی را دادند آمدند تا شاید از این نمد کلاهی برای خود تهیه کنند.

خمینی کوثر است ، دشمن او ابتر است! خامنه ای کوثر است، ، دشمن او ابتر است!
آیه الله نوری همدانی

والسلام!